یک ساعت_فکر راحت

متن مرتبط با «دوره» در سایت یک ساعت_فکر راحت نوشته شده است

دوره گرد…

  • ۵:۳۰ دقیقه صبح:با التهاب شدید گلو بیدار شدم حتی نتونستم قرص تیروییدم رو قورت بدم۷ صبح : به هرجون کندنی بود تا س رفتم.گرم بود ،درد داشتم ، هیچی جلو نمیرفتساعت ۱۳:۴۵ دقیقه: نمیدونم چند ساعت گذشته ولی ضعف شدیدی دارم بزور اب میوه خوردم فشارم نیفته۱۴:۳۰ دقیقه:کارم به نتیجه رسید؟نه.من اصلا یادم نمیاد کارم بدون مشکل پیش بره…حتی خودشونم گفتنساعت ۱۶: برگشتم ش…مستقیم رفتم دکتر!حتی نتونستم دهنم را کامل باز کنم که معاینه کنهدکتر گفت :خوبی تو؟ گفتم نه خیلی درد دارم(اشک مزاحمی که سریع پاک کردم)۱۶:۴۵دقیقه:بابا زنگ زد.کجایی؟دکتر چرا رفتی ؟ با خودم گفتم ای بیمه فضول پیام دادنت چیه اخهتو سالن نشسته بودم چند نفر اومدن گفتن تو خواهر فلانی هستی؟فقط با سر جوابشون رو دادم۱۷:۱۰دقیقه:ن اومد رفتم مغازه ، درد داشتم ولی امپول قابل تحمل ترش کردن نذاشت کاری کنم فقط در حد دوتا کاری که من در جریانش بودم و گفتم و انجام داد۱۸:۱۰دقیقه:ن منو با اصرار برد خونه !مامان معلوم بود از دستم ناراحته ولی چیزی نگفت واسم دمنوش درست کرده بود و نمیذاشت زیاد حرف بزنمتو دلم گفتم مامان چرا من اینقدر اذیت میشم۸شب:الان دراز کشیدم ، بخاطر امپول و التهاب بدنم گرمهچشامو بستمصدای اون دوره گردی که دوست داشتم اومدهمیشه اونو به چشم قاصد خوش خبر میشناختمشاید سالی یکبار صداشو میشنیدمتو این حال این روز سختیارو کنار گذاشتم با خودم گفتم بیا دوباره فکر کنم اون خوش خبرهشاید اتفاق بهتری بعد همه ی نه شنیدنای امروز تو راه باشه+عجیب دیوونه ام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها