یک ساعت_فکر راحت

متن مرتبط با «شاید» در سایت یک ساعت_فکر راحت نوشته شده است

شاید…

  • امروز از اون بارون درشتا باریدصداش و دیدنش ذهن بهم ریختمو آرومتر کردتو این چند روز خیلی‌ها بهم تسلیت گفتنوقتی میفهمیدن بیشتر از یکسال پیشمون بود و ازش پرستاری میکردمبا قیافه عجیبی میگفتن واقعا؟!چرا ما تا الان متوجه نشده بودیممن دقیقا همچین آدمیم!روزهای زیادی تو اوج سختی وقتی کسیو میدیمهیچی نمیگفتم خیلی اوقات به مشکلات بقیه گوش میدادمو تو ظاهر و به چشم بقیه آدم بی مشکلی بودمخیلی روزها یادمه از درد اشک میریختموقتی کسی زنگ میزد صدامو صاف میکردمانگار نه انگار…نه اینکه بخوام کسیو گول بزنم ، نه اصلا!همیشه تو بیان سختیا زبونم قفل میشد…حتی با تراپیست هم بزحمت صحبت میکردممن آدم محکمی بودم که از درون خشک شدمکارم خیلی سخته تا سرپا بشم!خیلی سخت…ولی باید دست خودمو بگیرم و ادامه بدم!شاید زندگی اتفاقای غیرمنتظره ای برام داشته باشهشاید رنگ ها به زندگی سیاهم برگشتنشاید یه روزی هم جهان من بهار شد.+درست میشه یعنی؟! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شاید...

  • شاید اندکی مانده به دلخوشی این شاید فقط یک نگاه خدا میخواد   +دعا کنید برای نگاه خدا که محتاجم :),شاید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها