میدونی...

من از فیلم ها گله دارم ... نه اصلا شکایت دارم

من همیشه دلم ساعت برنارد رو میخواست دلم میخواست خیلی از زمان های زندگیم

زمانو نگه میداشتم

آدمارو نگه میداشتم میرفتم دنبال کارام

میرفتم کسایی ک دلم براشون تنگ شده رو میدیدم ، اون خوابای زمستونی که این سال ها

 که ننه سرما بهم بدهکار بود رو جبران میکردم صبح های زمستون زمانو نگه میداشتم و

یه دل سیر میخوابیدم

زمانو نگه میداشتم روزای امتحان بدون دردسر مینوشتم

یا اصلا اون ماشین زمانای فیلمارو میخوام

میرفتم به اون روزا که خنده های واقعی خودمو اطرافیانم توش 

بود و از اون به بعد آینده رو تغییر میدادم که وضع حال عوض میشد

یا سوار میشدم میرفتم به آینده دقیقا اونجایی که داشتم برای دخترم کیکی

که از مامانم یاد گرفتم رو درست میکردم اونم تو یه روز سرد پاییزی

هیچکدوم از اینارو ندارم

واسه همین شکایت دارم....

شکایت دارم چون "حال" من به هیچ روشی نه جلو میره نه عقب

+چرا دلمون رو به چیزی خوش کردن که فقط تو فیلمه؟