پذیرش…

ساخت وبلاگ

آنژیوکت رو وقتی از دستم در اوردم

خون گرمی که پشت دستم حس کردم

با خودم میگفتم اگه جلوش رو نگیرم چی میشه؟

ولی مثل همیشه زجر از نبود من برای یه عده باعث ادامه دادن زجر خودم میشه

اینا فکر یه آدم به ظاهر نرماله که هفت صبح بیدار میشه ، کار میکنه ، با بقیه معاشرت میکنه ، میخنده ، کتاب میخونه ولی وقتی شب میشه فکرای سیاه مثل قیر تو سرش ریخته میشه

بی خوابیش داره هر شب بیشتر میشه

و صبح که میشه میره تا دوباره واسه چیزایی که هر روز بیشتر بهش نمیرسه تلاش کنه تا شب به بیخوابیش بیشتر اضافه بشه

+عجیبترین قسمتش اینه من پذیرفتم "خوب نمیشم"

یک ساعت_فکر راحت...
ما را در سایت یک ساعت_فکر راحت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:20