تو قلبم یه حس سوزش هست
سوزشی که از یک بغض میاد
از یک بغض عمیق...
حس میکنم اگه بخودم اجازه بدم اشک بریزم
شاید ناخوداگاه وارد یه سیل از گذشته تا به الان بشم
به یه خستگی شدیدی رسیدم
خستگی شدید از تمام تلاش ها و نرسیدنها
به سطح هشدار رسیدم
شاید صبح همون ادمی بشم که دنبال کارهاش بود
ولی انگار هیچ استحکامی دیگه در من وجود نداره
+چقدر باید کشته بشم و باز بخوام نفس بکشم!
یک ساعت_فکر راحت...برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 104