دیشب خوابتو دیدم...
از صبح که بیدار شدم ذهنم درگیر بود
بغض شدیدی هم داشتم
هرچی خودمو سرگرم کردم بجای بهتر شدن ، بدتر شدم
اومدم قدم زدم و رفتم کافه
منتظر بودم دمنوشمو بیارن
داخل کافه پادکست پخش میشد که توجهمو جلب کرد
اخرش گفت:
اگه بخوام حساب کنم خودت فقط یکبار رفتی ، ولی با
خوابام تو هزار بار رفتی...
چشام رو هم رفت ، اشکام پشت هم ریخت
صدای گذاشتن دمنوش روی میزمو شنیدم ولی سرمو بالا نکردم تا
تشکر کنم
فک کنم اونم فهمید الان سکوت بهترین رفتاره
+چرا هرچند وقت بخوابم میای؟میخوای بهم ثابت کنی ضعیفم؟
یک ساعت_فکر راحت...برچسب : نویسنده : yadeqadima بازدید : 104